ديشب رفتيم خونه ي عموم دامادش خونشون -مادرزن سلام - دعوت بوده
اين دختر عموي ما - عروس - با مادر شوهرش مياد به مادر شوهرش ميگيم حاج خانوم و اين مامان ما هم از همون اول كه اومدن شروع ميكنه باهاش تعارف كردن و اينا .
آخر شب موقع خداحافظي ميشه و ما با همه از جمله با پدر شوهره خداحافظي ميكنيم تا نوبت ميرسه به مامانم اين مامان منم به پدرشوهره ميگه خداحافظ حاج خانوم خوش اومدين
حاج خانوم 0_*
حالا اين سي كيلو سيبيل داره هاااا
مامانمم تا خودش فهميد چي شد نتونست خودشو كنترل كنه و ضايع ميزنه زير خنده
مامانم ^ _ ^
پدر شوهره :|
سيبيلاش :- (((
:: موضوعات مرتبط:
جك ,
مورد داشتيم ,
خاطرات خنده دار ,
,
:: برچسبها:
خاطرات خنده دار ,
نوشته خودم ,
جك امتحان ,
مورد داشتيم ,